درباره امیرالمؤمنین (ع) فضائل و کراماتی از حضرت رسول (ص) نقل شده که از مختصات آن بزرگوار است و درباره هیچ یک از صحابه نقل نشده است. این فضائل در بسیاری از کتب شیعه و اهل سنت نقل شده ولی برای مختصر بودن، در هر یک فقط به دو محل از شیعه و دو محل از اهل سنت اشاره خواهیم کرد.
1- حدیث الرایة در یکی از روزهای جنگ خیبر فرماندهی عملیات با ابوبکر بود، متأسفانه او فرا کرد و به وقت برگشتن، نفرات خود را متّهم بهترس و فرار میکرد، و نفراتش او را، روز دوم فرماندهی با عمر بود، اونیز مانند ابوبکر فرار کرد، 1 رسول خدا (ص) که از این پیشامد بسیار ناراحت شده بود فرمود: فردا پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او خدا و رسولش را دوست دارد، هجوم کننده است، فرار کننده نیست، از حمله بر نمیگردد تا خدا به دست او قلعه را فتح کند، فردای آنروز که همه انتظار حیازت و به دست آوردن این مقام را داشتند، آن حضرت علی بن ابیطالب را خواست و پرچم را به او داد و خدا در دست او فتح به وجود آورد:
«قال: لأطینّ الرایةَ غداً رجلاً یحبّه اللّهُ و رسولُه و یُحبّ اللّهَ وَ رسولَه کّرارٌ غیرُ فّرارٍ لا یَرجعُ حتّی یَفتح اللّه علی یدیه فاعطاها علیّاً ففتح علی یدیه» 2
آنچه در این حدیت بیشتر مورد دقت است کلمه «یُحبّه للّهُ و رسولّه» میباشد که رسول خدا (ص) به طور قاطع فرموده: علی کسی است که خدا و رسولش او را دوست میدارند این منقبت در حق احدی از صحابه نقل نشده و فریقین در آن اتفاق دارند.
2- حدیث المنزلة
در سال نهم هجرت رسول خدا (ص) به «تبوک» لشکر کشید، چون این جریان طول میکشید، وانگهی آن حضرت تا مرزهای شام از مرکز حکومت دور میشدند. لذا لازم بود مردی توانا در مدینه جانشین آن حضرت شود تا مرکز حکومت کاملا در امان باشد، بدین جهت آن حضرت صلاح دید که علی بن ابیطالب (ع) را در مدینه بگذارد.
پس از حرکت رسول الله (ص)، منافقین در شهر شایع کردند که رسول خدا نسبت به علی بن ابیطالب قهر کرده و بی مهر شده و به دلیل او را با خود به جنگ نبُرد، این سخن بر علی (ع گران آمد، لذا در راه تبوک خودش را به آن حضرت رسانید و عرض کرد یا رسول الله (ص) مردم چنین شایع کردهاند؟ حضرت فرمود:
«أنت منّی بمنزلةِ هارونَ من موسی إلاّ انّه لانبیّ بعدی»3
تو نسبت به من مانند هارون هستی نسبت به موسی مگر آنکه بعد از من پیامبری نیست، یعنی: ماندن تو در مدینه برای آنست که: موسی وقتی که به میقات پروردگار رفت برادرش هارون را در جای خود گذاشت: «و قال موسی لا خیه هارون اخْلُفنی فی قومی و اَصْلِح و لاتتبّع سبیل المفسدین» .4 تو هم نسبت به من در جای هارون هستی، فرق فقط آنست که هارون پیامبر هم بود ولی بعد از من پیامبری نخواهد آمد.
این منقبت منحصر به فرد از دلائل خلافت امیرالمؤمنین (ع) میباشد و فریقین در صحت آن اتفاق دارند.
* * *
3- حدیث سد الابواب
وقتی که رسول خدا (ص) مسجد مدینه را ساخت، منزلهائی در کنار آن بنا نهاد که زنان خویش را در آن مسکن داد، برای علی بن ابیطالب (ع) نیز منزلی در کنار منزل خود ساخت، یاران آن حضرت نیز هر یک حجرهای ساخته و ساکن شدند، درهای همه آن منازل به مسجد باز میشد و آنها به خانههای خویش از مسجد رفت و آمد میکردند.
از جانب خدا وحی آمد که بجز در منزل رسول خدا و در منزل علی بن ابیطالب باید همه درها گرفته شود، به دنبال این فرمان رسول خدا (ص) فرمود:
«سُدّوا هذه الأَبواب إلاّ باب علیّ» یعنی: همه این درها را بگیرید مگر باب علی بن ابیطالب را، مردم در این باره به گفتگو برخاستند حضرت در میان قوم بپاخاست، بعد از حمد و ثنای خداوند فرمود: من از طرف خدا به گرفتن و بستن این درها بجز باب علی بن ابیطالب مأمور شدهام، و شما پشت سر من گفتگو کردهاید، من از پیش خود نه چیزی بستهام و نه باز کردهام، لیکن به چنین کاری مأمور شدم و اطاعت کردم. 5
پس از بیانات رسول خدا (ص) همه درها گرفته و بسته شد. بجز دری که امیرالمؤمنین (ع) به مسجد داشتند، در زمان بنی امیه که مسجدالنبی را وسعت دادند همه آن حجرهها جزء مسجد گردید.
شیعه و اهل سنت در این قضیه اتفاق دارند و آن از مناقب منحصر به علی (ع) و خانواده اوست که مشمول «أَذهبَ اللّه الرّجسَ و طهرّهم تَطهیراً» بودند. جهت آگاهی بیشتر رجوع شود به الغدیر ج 3 ص 202.